تو نیستی

 

و من تنهایم…

 

تو نیستی

 

ومن این را مؤمنم.

 

تو نیستی

 

و این تلخ ترین مستند زندگی من است.

 

 

 

اما آموخته ام

 

که چگونه پیدایت کنم

 

آموخته ام

 

وقتی باران می بارد

 

دستانت را از عطر خاک باران خورده بگیرم

 

بکشم درون این اتاق

 

پشت این میز لعنتی

 

تا نوشته هایم را بخوانی

 

بعد تو لبخند بزنی

 

و بپرسی

 

اینها همه اش برای من است ؟

 

من بغض کنم

 

و بگویم

 

همه اش.

 

 

 

می بینی؟

 

کار سختی نیست.

 

خیالت بیشتر از تو با من کنار می آید.

 


تنهاترین آرزو

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

FILMORA CHANNEL98 فروشگاه اینترنتی شاپ صدا محمد امین صمدانی عصر ارتباطات فلزیاب مشهد آموزش های همگانی جواهرات و زیورآلات دکوریکور دانستنی و پوزیشن جنسی